بازباران

ساخت وبلاگ

استاد حوزه علمیه شاهرود خاطرنشان کرد: انسانی که از خاک و آب گندیده آفریده شده است، اگر رشد کند، قیمتی می‌شود و به مقام و ارزشی می‌رسد که خلیفه خداوند بر روی زمین قرار می‌گیرد و از همه موجودات عالم هستی بلندمرتبه‌تر می‌شود.

بازباران...ادامه مطلب
ما را در سایت بازباران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : باران baran58 بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1391 ساعت: 14:15

بررسي سوابق، رويكردها و برنامه كاري جيليان برنز



پس از موفقيت‏هاي اخير سربازان گمنام امام زمان (عج) مبني بر دست‏گيري 20 نفر در ارتباط با ترور دانشمندان هسته‏اي كشورمان، تحركات كشورهاي غربي براي جبران اين شكست اطلاعاتي افزايش يافته است.

انتصاب خانم برنز به عنوان نخستين مسئول امور ايران در شوراي اطلاعات ملي، حاكي از اين تلاش مي‏باشد.





• مقدمه
شوراي اطلاعات ملي آمريكا در 25 ژوئن 2012، براي نخستين بار يك افسر اطلاعاتي را به نام  جيليان برنز به عنوان مسئول امور ايران تعيين كرد.
انتصاب مسئول  امور ايران با توجه به بحران سازي در برنامه هسته‏اي و شرايط داخلي، منطقه‏اي و جهاني ايران، مهم و قابل بررسي به نظر مي‏رسد.
سوابق كاري
جيليان برنز به عنوان افسر اطلاعاتي شوراي مذكور، از مديران خدمات خارجي وزارت امور خارجه آمريكا بوده كه يك دهه پيش كار خود را آغاز كرده و كارشناس امور ايران است.
خانم برنز تا پيش از تصدي اين سمت، به عنوان مشاور امور ايران در دفتر برنامه ريزي سياسي وزارت امور خارجه آمريكا فعاليت مي‏كرد. وي هم‏چنين مدير دفتر منطقه‏اي سازمان مركزي اطلاعات (سيا) در كنسولگري آمريكا در دوبي (به منظور جاسوسي از ايران) بود كه اين دفتر در سال ۲۰۰۶ توسط وي افتتاح شد.
اين افسر اطلاعاتي كه يك دهه پيش كار خود را در دفتر خدمات خارجي وزارت امور خارجه آمريكا آغاز كرده بود، هم‏چنين به عنوان مسئول ميز سوريه، فعاليت كرده و در سفارت ايالات متحده در اردن، لهستان و كنسولگري آمريكا در دوبي كار كرده است. وي هم‏چنين افسر ناظر ارشد مركز عمليات وزارت خارجه بوده است. برنز، در كنفرانس دانش آموزان دبيرستاني و كنگره، در كارگاه‏هاي آموزشي و شبيه سازي امور اطلاعاتي، دفاعي و خارجي، به عنوان يكي از سخنرانان حضور داشته است.
• رويكردها و ديدگاه‏ها در قبال ايران
 جيليان برنز سرپرست دفتر امور ايران در 8 جولاي 2010 در ديدار دانش آموزان دبيرستاني در قالب برنامه “LeadAmerica” دركنفرانس رهبري دانش آموزان و كنگره،  كه از وزارت خارجه اين كشور ديدن مي‏كردند، در گفت‏وگويي با موضوع سياست ايالات متحده در قبال ايران در مورد كاربرد ديپلماسي براي مذاكرات بعدي و بيش‏تر و بهبود روابط ايالات متحده با ايران صحبت كرد. وي هم‏چنين براي دانش آموزان در مورد امضاي اخير قانون تحريم‏هاي ايران سال 2010 و پايبندي گروه 1+5 سازمان ملل متحد بر اجراي قطعنامه 1929 صحبت كرد.
برنز زماني كه در دوبي بود، در  گزارش سري در 2 آوريل 2007 با عنوان " تشديد تنش‏ها براي گيج كردن دشمنان داخلي ايران"، نوشت كه رئيس جمهور ايران  دستور دست‏گيري ملوانان انگليسي را با دلايل و اهداف داخلي صادر كرد.
• وظايف مسئول امور ايران در شوراي اطلاعات ملي
بر اساس بيانيه شوراي اطلاعات ملي آمريكا ، «وظيفه مسئول امور ايران در اين شورا نظارت و هماهنگي بر گزارش‏ها و ارزيابي‏هاي تحليلي آژانس‏هاي اطلاعاتي ايالات متحده از جمله تحليل‏هاي استراتژيك درباره ايران است».
مسئول  امور ايران در شوراي اطلاعات ملي آمريكا هم‏چنين موظف است تا تحليل‏هاي لازم و حساس درباره ايران را كه مورد نياز تصميم گيران ارشد دولت ايالات متحده و مقامات نظامي اين كشور است، فراهم كند.
از ديگر وظايف تعريف شده براي مسئول  امور ايران در اين شورا مي‏توان به «ارائه هشدارهاي لازم به تصميم گيران در خصوص خطرات احتمالي پيش رو» در ارتباط با ايران اشاره كرد كه اين مسائل «مي‏تواند منافع و فرصت‏هاي ايالات متحده آمريكا را تحت تاثير قرار دهد».
• برنامه كاري جيليان برنز در راستاي راهبرد بي ثبات سازي آمريكا عليه ج.ا.ا
با فرا رسيدن تاريخ اول جولاي 2012 و اوج گرفتن رويارويي ايران و غرب در اثر تحريم‏هايي كه ادعا مي‏شود به زودي از جانب اروپا و آمريكا عليه بخش نفت و بانك مركزي ايران اعمال خواهد شد، كارشناسان عقيده دارند كه ابعاد راهبرد ضد امنيت ملي آمريكا كه احتمالاً تا انتهاي تابستان به اوج خواهد رسيد، كاملاً در حال آشكار شدن است.
به عقيده برخي تحليل‏گران در تهران كه مستمراً مشغول تحليل موضوع هستند، اين سناريو كه در دفتر اطلاعات ملي آمريكا طراحي شده و جيليان برنز مسئول  تازه منصوب شده ميز ايران در اين اداره، متولي نظارت بر اجراي آن است، داراي 7 محور اساسي است.
1. كاهش درآمد و افزايش هزينه‏هاي ايران
اين سناريو در صدد آن بوده است كه تا انتهاي تابستان به زعم خود در آمد ايران از محل فروش نفت را حداقل و هزينه‏هاي جاري كشور را حداكثر كند. تحليل جامعه اطلاعاتي آمريكا اكنون اين است كه اين سناريو آن گونه كه پيش بيني شده بود قابل تحقق نيست اما اگر آمريكا بتواند با رايزني با عربستان و يكي دو كشور ديگر توليد كننده نفت، قيمت را به حدود 70 دلار در هر بشكه برساند، بخشي از اين سناريو در كوتاه مدت محقق شده است.
با اين حال مشكلي كه در اين جا وجود دارد اين است كه كاهش قيمت نفت تا اين سطح مستلزم سرازير شدن ذخيره استراتژيك آمريكا به بازار و هم‏چنين رسيدن توليد در كشورهايي مانند عربستان سعودي به سقف است كه خود باعث ايجاد خلاء ظرفيت مازاد در بازار، القاي حس نا امني به آن و در نتيجه وارد شدن شوك به بازار خواهد شد. ضمن اين‏كه تحليل‏گران در تهران تاكيد مي‏كنند تمام در آمد ايران ناشي از صادرات نفت نيست و هم اكنون بخش بزرگي از بودجه ايران با صادرات غير نفتي تامين مي‏شود كه اين صادرات هم‏چنان طبق روال طبيعي ادامه دارد.
2. آغاز نارضايتي‏هاي نقطه اي
محور دوم طراحي شده از سوي آمريكايي‏ها آن است كه حداقل در برخي نقاط و به طور كاملاً محدود نارضايتي‏هاي اقتصادي تبديل به نا امني شود. به همين منظور به برخي از رابط‏هاي جريان فتنه مأموريت داده شده است كه روي موضوع بحران‏هاي كارگري و نا اميد كننده نشان دادن وضع معيشت مردم در رسانه‏هاي خود به طور جدي تمركز كنند.
3. به انفعال كشاندن دستگاه اجرايي
بخش بعدي اين سناريو اين است كه برخي مديران مياني و حتي عالي رتبه به وضعيتي سوق داده شوند كه اولاً خود را در مقابل فشار تحريم‏هاي غرب منفعل و دست خالي احساس كنند و در نتيجه انگيزه خود را براي تلاش مضاعف در زمينه حل مشكلات اقتصادي كشور دور زدن تنگناها از دست بدهند و ثانياً مطالبه براي تغيير راهبردهاي سياست خارجي بويژه در بحث هسته‏اي از درون دولت آغاز شود.
ديد غربي‏ها اين است كه حتي اگر اين اتفاق رخ ندهد، حداقل اين است كه اختلافاتي درون نظام بر سر چگونگي ادامه مسير و ميزان هزينه منطقي كه بايد پرداخت، در خواهد گرفت.
4. فعال شدن زير ساخت‏هاي جريان فتنه در جهت گسترش نارضايتي اقتصادي:
تحليلگران عقيده دارند محور فتنه-ضدانقلاب-بيگانه كاملاً با اين سناريو هماهنگ است و در آخرين تقسيم نقش انجام شده جريان فتنه مكلف شده است كه تمامي زيرساخت‏هاي خود از جمله شبكه‏هاي اجتماعي را در خدمت بحراني جلوه دادن فضاي اقتصادي كشور، تاريك نشان دادن دورنماي معيشت مردم، ترغيب طبقات مختلف جامعه به اعتراض و بزرگنمايي فشارهاي غرب اختصاص بدهد. اين امري است كه اكنون به طور كامل در حال انجام است و برخي سايت‏هاي شاخص جريان فتنه هم اكنون بخش عمده اخبار خود را به اين موضوعات اختصاص داده اند.
5. فراگير نشان دادن فساد اقتصادي
بخشي از اين راهبرد طراحي شده كه در واقع نوعي تاكتيك عمليات رواني است، اينست كه جريان فتنه تصميم گرفته است فساد اقتصادي را در كشور فراگير نشان داده و براي تحقق اين امر به شايعه سازي و جعل خبر درباره باز شدن پرونده‏هاي جديد فساد كلان اقتصادي و بي نتيجه ماندن دو پرونده فساد كلان بانكي و بيمه بپردازد.
منابع امنيتي مي‏گويند اين كار مشخصاً بر عهده منافقين نهاده شده و هدف از آن اينست كه مردم حس كنند در حالي كه وضعيت معيشت آنها دشوار شده، فسادهاي كلان هم در حال وقوع است.
6. بالا گرفتن اختلاف‏هاي درون خانواده نظام
اطلاعات موجود نشان مي‏دهد بخش ديگر اين سناريو ايجاد به هم ريختگي سياسي درون كشور به منظور نااميد كردن مردم از اين نكته است كه حاكميت از انسجام كافي براي حل مشكلات آنها برخوردار است.
برخي تحليلگران مطلع مي‏گويند پيشنهاد انگليسي‏ها به آمريكا اين بوده است كه موضوع انتخابات رياست جمهوري به محور اصلي اختلافات در داخل جريان اصولگرا و هم‏چنين آغاز منازعه جديد ميان اصولگران و دولت تبديل شود. يك نكته كليدي اينست كه غربي‏ها عقيده دارند اگر حاكميت منسجم و يكپارچه و سطح تنش داخلي در آن پايين باشد، فشار بيروني هر چه هم تشديد شود موثر نخواهد بود.
7. بي نتيجه گذاشتن مذاكرات هسته اي
گام آخر اين راهبرد آن است كه، آمريكايي‏ها ظاهراً تصميم گرفته اند هم به دليل عدم آمادگي براي برداشتن گام جدي، هم به دليل نداشتن پاسخ منطقي در مقابل بحث هايي كه ايران در مسكو مطرح كرد و هم به سبب محاسبه اي كه روي ضرورت بي نتيجه شان دادن راهبرد مقاومت از سوي ايران كرده اند، تا قبل از نوامبر جلوي ايجاد هرگونه راه حل جدي و اساسي در مذاكرات هسته اي ايران و 1+5 را سد كنند.
تحليل غربي‏ها اينست كه بي نتيجه ماندن مذاكرات به فضاي داخلي ايران بويژه بخش‏هاي اقتصادي شوك‏هاي پي در پي وارد خواهد كرد و امكان مديريت فضا را از نظام مي‏گيرد.
نكته اي كه تحليلگران در تهران بر آن تاكيد دارند اين است كه كل اين محورها در قالب يك سناريوي بزرگ عمليات رواني پي گيري خواهد شد. به عبارت ديگر در ماه‏هاي آينده اقدام در حوزه عمليات رواني به اقدام در حوزه واقعيت پيشي خواهد گرفت و جنگ رواني از جنگ اقتصادي و ديپلماتيك بزرگتر خواهد بود.

چارت سارماني شوراي اطلاعات ملي ايالات متحده امريكا










خانم جيليان  در اسناد  ويكي ليكس



* گزارش سرّي ارسالي خانم جيليان برنز از دبي به وزارت خارجه آمريكا **
دوشنبه،2 آوريل 2007، ساعت 11.30
سرّي- دفتر منطقه اي ايران در دوبي 000018
انتشار از طريق شبكه اينترنت سري
خاور نزديك/ايران؛ {ارسالي به} لندن براي گيل، پاريس براي والر، برلين براي پت زولد، باكو براي هاگن
دستورالعمل اجرايي 12958  ، خارج شدن از طبقه بندي: 4 فوريه 2017
پيوستها: امور داخلي حكومت، اقتصادي، ايران
موضوع :  ايران، تنش‏ها را به منظور منحرف كردن توجهات از معضلات داخلي، تشديد مي‏كند؟
طبقه بندي شده توسط جيليان برنز، مدير دفتر منطقه اي ايران در دوبي {سازمان مركزي اطلاعات (سيا) در كنسولگري آمريكا در دوبي}– ، وزارت امور خارجه،
دليل {طبقه بندي}: ماده 1 بند 4 (بخش ج)
1- (به وزير امور خارجه) خلاصه: يك رابط قديمي بر اين باور است كه دولت كنوني ايران علاقمند است تا يك برخورد نظامي كوچك را با غرب كه به  دولتش اجازه مي‏دهد تا كنترل بسيار بيش‏تري بر جامه مدني اعمال بكند، توجه به معضلات اقتصادي را از خود منحرف كند و رئيس شوراي مصلحت نظام هاشمي رفسنجاني را ساكت بكند، آغاز نمايد. وي معتقد بود كه دولت در حال استفاده از بن بست با انگليس در مورد ملوانان انگليسي دستگير شده براي رسيدن به اين منظور استفاده مي‏كند. وي هم‏چنين ادعا كرد كه دولت ايران، در حال محدود كردن فضاي ديدگاه‏هاي سياسي در درون محافل سياست‏گذاري است. بسياري از طرف‏ها به صورت زيادي در مورد خطر تشديد يك جرقه و تحريك حادثه، نگران هستند. پايان خلاصه.
2- (به وزير امور خارجه) يك رابط باسابقه و قديمي XXXXXXXXXXXX، ادعا كرد كه دولت كنوني ايران علاقه دارد كه يك رويارويي نظامي را با غرب برافروزد. اين ديدگاه مشترك تعدادي از جواب دهندگان (طرف‏هاي صحبت) دفتر منطقه‏اي ايران است، وي گفت كه يك چنين رويارويي به دولت ايران اجازه خواهد داد تا كنترل و نظارت زياد و مستقيمي را بر جامعه مدني كه پس از انقلاب 1979،مشاهده شده، اعمال بكند. اين تاجر گفت، يك جنجال نظامي هم‏چنين تمركز داخلي را از مشكلات اقتصادي كنوني منحرف كرده و مردم را متحد مي‏كند. به علاوه، چنين برخوردي، انتقاد رئيس شوراي مصلحت رفسنجاني را ساكت كرده و فرو مي‏نشاند.
3- (به وزير امور خارجه) بر اساس اخبار اين رابط، دستگيري ملوانان/تفنگداران دريايي انگليسي را در 23 مارس، به عنوان يك تلاش تعمدي براي راندن غرب به يك منازعه بزرگتر است. وي هم‏چنين اعتقاد داشت كه ايرانيان به دنبال {ملوانان و تفنگداران} انگليسي در اين عمليات بودند {تا ملوانان و تفنگداران آمريكايي} كه از نظر آنها كم مخاطره تر از ايستادن در برابر آمريكائيان بوده و از واكنش شديدتر از طرف ايالات متحده مي‏ترسيدند {لذا دست به دستگيري انگليسي‏ها كردند نه آمريكائيان}.
4- (به وزير امور خارجه) اين رابط هم‏چنين فكر مي‏كرد كه وسعت نظر ديدگاههاي موجود براي سياستگذاران در ايران ، در حال محدود شدن بود. به عنوان نمونه، وي مدعي بود كه نوع تحليلگر سياسي {؟} كه مي‏توانست تاثير پيشنهاد وزير خارجه رايس را براي نشستن در ميز مذاكره با ايرانيان بفهمد (دريابد)، در ماههاي اخير از بازي خارج و محروم شده است. XXXXXXXXXXXX
5- (به وزير امور خارجه) توضيح: اين باور كه تندروان (افراطيون) در ايران به دنبال تنشهاي بيشتر براي ساكت كردن منتقدان، متحد كردن مردم و منحرف كردن توجهات از نگرانيهاي اقتصادي و جامعه مدني هستند، به {كليه} دفاتر منطقه اي ايران {در ساير سفارتخانه‏ها و كنسولگريها آمريكا در كشورهاي پيراموني ايران} توسط رابطين ديگر گزارش شده است. در حالي كه تشخيص صحت اين ادعا دشوار است، قطعا به نظر مي‏رسد كه ايران در حال استفاده از دستگيري ملوانان انگليسي براي نشان دادن و اثبات "قدرت و قلدري" اش پس از رويارويي با "تحقيرهاي" مكرر در جبهه سياسي بين المللي است. از طرف ديگر، احتمالا ايرانيان فكر مي‏كردند كه هدف قرار دادن انگليسيها تا آمريكائيها، اين واكنش {اقدامات تحريمي} را تعديل خواهد كرد. در هر حال، بسياري به صورت زيادي از اينكه يك اشتباه سهوي در هر طرف بتواند تصادفا (به صورت غير منتظره) يك برخورد نظامي سريع را برافروزد، نگران هستند. 
برنز

منبع: ويكي ليس

Source: WikiLeaks
Monday, 02 April 2007, 11:30
S E C R E T IRAN RPO DUBAI 000018
SIPDIS
SIPDIS
NEA/IR; LONDON FOR GAYLE; PARIS FOR WALLER; BERLIN FOR PAETZOLD;
BAKU FOR HAUGEN
EO 12958 DECL: 4/2/2017
TAGS PGOV, ECON, MARR, IR
SUBJECT: IRAN ESCALATING TENSIONS TO DISTRACT FROM DOMESTIC WOES?
CLASSIFIED BY: Jillian Bus, Director, Iran Regional Presence Office – Dubai, Department of State. REASON: 1.4 (d)
1.(S) Summary. A long-time contact believes it is in the current Iranian govement’s interest to start a military skirmish with the West to allow the govement to exert far greater control over civil society, distract attention from economic woes, and silence Expediency Council head Rafsanjani. He believed the govement was using the stand-off with the UK over the detained British sailors for this purpose. He also claimed that the Iranian govement was restricting the spectrum of political views within policymaking circles. Many sides seem increasingly nervous about the danger of an accident sparking escalation. End summary
2.(S) A long-time contactXXXXXXXXXXXX claimed that it is in the current Iranian govement’s interest to fuel a military confrontation with the West. A view shared by a number of IRPO interlocutors, he said that such a confrontation would allow the Iranian govement to control civil society to the extent seen immediately following the 1979 revolution. A military row would also distract domestic focus away from current economic difficulties and unite the people, said the businessman. Furthermore, such a clash would silence criticism from Expediency Council head Rafsanjani.
3.(S) Along these lines, the contact saw the March 23 detention of the British sailors/marines as a deliberate attempt to push the West into greater conflict. He also believed the Iranians sought out British for this operation as a less risky stand-in for Americans, fearing a harsher reaction from the US.
4.(S) The contact also thought that breadth of viewpoints available to policymakers in Iran was constricting. For instance, he claimed that the type of political analyst who could understand the implication of an offer from Secretary Rice to sit at the negotiation table with Iranians has been sidelined in recent months. XXXXXXXXXXXX
5.(S) Comment. The idea that hardliners in Iran are seeking greater tensions to silence critics, unite the population, and divert attention away from economic and civil society conces has been reported to IRPoffs by other contacts. While it is difficult to disce the truth of the claim, it certainly appears Iran is using its seizure of the British sailors to prove its “toughness,” after facing repeated “humiliations” on the inteational political front. On the other hand, it is likely that Iranians thought targeting British rather than Americans would temper the reaction. In any case, many seem increasingly nervous that a blunder on any side could accidentally spark a quick military escalation.

BUR

بازباران...
ما را در سایت بازباران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : باران baran58 بازدید : 158 تاريخ : جمعه 21 مهر 1391 ساعت: 20:23

دبیرکل حزب‌الله لبنان در یک افشاگری کم سابقه از یک عملیات پیچیده در عمق خاک اسرائیل با استفاده از پهپاد ایرانی پرده برداشت. به گزارش رجانیوز، سید حسن نصرالله با اعلام عملیات منحصر به فرد هواپیمای شناسایی مقاومت در داخل اراضی اشغالی، تأکید کرد که این پهپاد ایرانی بوده و در لبنان توسط مقاومت مونتاژ شده است. به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، "سید حسن نصرالله" امروز در سخنانی برای برعهده گرفتن مسئولیت نفوذ هواپیمای شناسایی به اراضی اشغالی، تأکید کرد: این هواپیما که در مسیر مشخصی پرواز کرد، ایرانی بود و نه روس؛ و جوانان حزب الله آن را مونتاژ کردند. پرواز هواپیمای شناسایی بر فراز دیمونا سید حسن نصرالله نفوذ هواپیمای مقاومت لبنان به اراضی اشغالی را عملیاتی منحصر به فرد توصیف کرد و گفت: مقاومت لبنان هواپیمای شناسایی پیشرفته ای را از داخل اراضی لبنان به سوی دریا فرستاد؛ این هواپیما پس از پرواز صدها کیلومتر بر فراز دریا از جنوب فلسطین وارد اراضی اشغالی شد، و قبل از شناسایی شدن از سوی نیروی هوایی دشمن، بر فراز بسیاری از پایگاه های مهم این رژیم از جمله تأسیسات اتمی "دیمونا" پرواز کرد. سید حسن نصرالله تأکید کرد: سخنرانی امروز به منظور برعهده گرفتن مسئولیت این عملیات منحصر به فرد است. سید حسن نصرالله اظهار داشت: این نخستین بار است که این نوع هواپیما مورد استفاده قرار گرفته و به چنین عمق و مناطق حساسی نفوذ کرده است. دبیرکل حزب الله لبنان با بیان اینکه، هدف قرار دادن این هواپیما مسأله ای طبیعی بود و از قبل پیش بینی می شد، خاطرنشان کرد: دستاورد این عملیات آن است که این هواپیما صدها کیلومتر در منطقه‌ای پُر از رادار پرواز کرد؛ ولی صهیونیستها مدعی شدند که افتخار آنها این است که به حریم هوایی آنها نفوذ نشده است. سید حسن نصرالله تأکید کرد: این نخستین تجربه موفق برای عبور از روی دریا است؛ ما امروز بخشی از توانایی های خودمان را افشا می کنیم، و این امر چیزی از حجم مسائل غافلگیر کننده دیگری را که داریم کم نمی کند. وی ادامه داد: این عملیات نشان می دهد که ما این قدرت را داریم که توانایی هایمان را مخفی، و در زمان مناسب از آنها استفاده کنیم. رمز عملیات شناسایی دبیرکل حزب الله لبنان تأکید کرد: این عملیات "شهید حسن ایوب" نامیده شد؛ وی از نخستین مؤسسان این سلاح در حزب الله بود و ما این هواپیما را "ایوب" می نامیم. سید حسن نصرالله اظهار داشت: دستیابی به این توانایی و آماده شدن برای انجام این عملیات بسیار زمان بر بود؛ این امر بیانگر آن است که منازعات منطقه ای و داخلی، حزب الله را از تمرکز بر دشمن خود منحرف نمی کند. انفجار "النبی شیث" حادثه بود وی در خصوص حادثه انفجار "النبی شیث" گفت: هیچ مقاومتی در دنیا همه امکانات خود را در مناطق مرزی و یا خط مقدم متمرکز نمی کند؛ این امر غیرمنطقی است؛ بنابراین طبیعی و منطقی است که نیروهای دفاعی با همه امکانات و سلاح خود در همه مناطق مستقر باشند. سید حسن نصرالله افزود: اگر سلاح خود را در چند انبار محدود جمع آوری کنیم؛ به آسانی شناسایی شده و دشمن برای بمباران و نابود کردن آنها دست به کار می شود. دبیرکل حزب الله لبنان خاطرنشان کرد: انبارهای سلاح حزب الله باید سری باشند؛ ما در این زمینه اقدامات گسترده ای انجام داده ایم؛ ولی ممکن است مانند حادثه "النبی شیث" اشکال فنی یا خطای انسانی روی دهد. موضع آشکار حزب الله درباره سوریه سید حسن الله در خصوص اوضاع سوریه گفت: از آغاز حوادث سوریه موضع سیاسی ما آشکار بوده است؛ ما دیدگاهمان را در خصوص حوادث سوریه، دستهای پشت پرده و خطرات این حوادث بر لبنان و کل منطقه، طبق اصول فکری و شرعی آشکار بیان کرده و در بسیاری از مناسبتها بر این مواضع تأکید کرده ایم. حزب الله به سوریه نیرو نفرستاده سید حسن نصرالله تأکید کرد: از همان نخستین روز، برخی طرفهای مخالف سوریه از اعزام نیروهای حزب الله به این کشور سخن گفته اند؛ که این موضوع همواره دروغ بوده است. وی افزود: ما شهدای خود را همیشه به صورت علنی و با افتخار تشییع می کنیم؛ حال این شهدایی که (مخالفان سوریه ) ادعا می کنند در سوریه کشته شده اند، کجا هستند؟!. دبیرکل حزب الله لبنان خاطرنشان کرد: ما هیچگاه مخفی کاری نمی کنیم؛ هنگامی که فردی شهید می شود، به خانواده او حقیقت را می گوییم که کجا، چگونه و چه وقت شهید شده است؛ در لبنان هیچ چیزی مخفی نمی شود و ما علنی تشییع می کنیم، نه مخفیانه. سید حسن نصرالله با اشاره به "شهید عباس" و بسیاری از کسانی که در مناطق نزدیک به مرز سوریه شهید شده اند، گفت: روستاهایی سوری در مناطق مرزی وجود دارد که در آن لبنانی ها از طوایف مختلف زندگی می کنند؛ شمار آنها نزدیک به 30 هزار لبنانی است که در این مناطق ساکن بوده و دارای املاک هستند. وی افزود: همه ساکنان آن مناطق مرزی می دانند که این خانواده ها لبنانی هستند؛ آنها ده‌ها سال ساکن این مناطق بوده اند؛ آنها در سوریه زندگی می کنند ولی با حفظ شناسنامه لبنانی، ارتباطشان را با کشورشان حفظ کرده و حتی در انتخابات لبنان شرکت می کنند. سید حسن نصرالله ادامه داد: برخی از این افراد عضو احزاب مختلف لبنان و از جمله حزب الله هستند؛ و برخی از آنها سالها به مقاومت و مبارزه پرداخته اند. سید حسن نصرالله گفت: برخی از این خانواده ها هدف ترور قرار گرفته و ربوده شدند؛ خانه های آنها سوزانده شد؛ ولی برخی از آنها ماندند و سلاح خریدند .. مرزها از "الهرمل" تا "عرسان" و "البقاع" مرکزی و غربی باز است و سوری ها از طریق لبنان سلاح تهیه می کنند. سید حسن نصرالله اظهار داشت: خانواده های لبنانی ساکن این روستاها که تصمیم گرفته اند در محل زندگی خود بمانند و مسلح شوند، در حال دفاع از جان خود هستند؛ این مسأله جنگ نامیده نمی شود، بلکه دفاع از خود است. دبیرکل حزب الله لبنان گفت: همه مطالب مطرح شده در رسانه ها در خصوص "شهید ابوعباس" نادرست است؛ همه ساکنان بقاع می دانند که او مسئول بخش نظامی، پیاده نظام و همه گروه های جوانان در منطقه بقاع است ..وی در این منطقه که همچنان در معرض بمباران قرار دارد، شهید شد. سید حسن نصرالله تأکید کرد: اوضاع سوریه برای این کشور، فلسطین، لبنان، عراق، ترکیه و کل منطقه خطرناک است .. ما خواستار گفت و گو و راهکار سیاسی و توقف خون ریزی هستیم. سید حسن نصرالله اظهار داشت: نظام (سوریه) نیازی ندارد که ما و یا دیگران در کنارش بجنگیم زیرا این امر به نفع این نظام نیست .. ما هنوز تصمیمی در این خصوص نگرفته ایم؛ و اگر روزی مسئولیت اقتضا کند، آن را مخفی نمی کنیم ؛ ولی این امر فعلا وارد نیست. توصیه نصرالله به مخالفان سوریه دبیرکل حزب الله لبنان خطاب به مخالفان سوریه گفت: افترا زدن و تهدید حزب الله بی فایده است؛ این مسائل تأثیری بر ما نمی گذارد؛ تجارب ما در همه مراحل شناخته شده است. سید حسن نصرالله خطاب به ربایندگان شهروندان لبنانی در سوریه، تأکید کرد: اگر منتظر هستید که عذرخواهی کنیم، فکر نمی کنم که کسی چنین چیزی را بپذیرد؛ بگذارد که ما خارج از این منازعه باشیم .. کسی ما را تهدید نکند و به دنبال آزمودن ما نباشد. بازباران...
ما را در سایت بازباران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : باران baran58 بازدید : 177 تاريخ : جمعه 21 مهر 1391 ساعت: 20:15

پس از پاستور
 

يادداشتي از مصطفي صادقي درباره راه‌هاي پيش روي احمدي‌نژاد براي ادامه سياست‌ورزي

 

شايد آن هنگام كه سيد‌محمد خاتمي ‌سال آخر صدارتش را در ساختمان خيابان پاستور روزشماري مي‌كرد و با نگاهي به سال‌هاي نه‌چندان دور، دلايل افول قدرت همقطاران اصلاح‌طلبش را بر مي‌شمرد، كمتر تحليلگر سياسي محمود احمدي‌نژاد را جزو گزينه‌هاي محتمل جانشيني رئيس دولت چپگرا قرار مي‌داد. شايد بهتر باشد بگوييم كسي جز خود او و ياران نزديكش اينچنين اطمينان خاطر نداشتند. نقل است او مدت‌ها پيش از آغاز رقابت‌هاي رياست‌جمهوري به يكي از نزديكانش گفته بود رئيس‌جمهور بعدي ايران خواهد شد.

بازباران...ادامه مطلب
ما را در سایت بازباران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : باران baran58 بازدید : 171 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1391 ساعت: 22:15

مراد از علم ديني و علم غير‌ديني چيست؟
 
مراد از علم ديني و علم غير‌ديني چيست؟

بايد توجه داشته باشيم كاربردهاي واژگان را از هم تفكيك كنيم تا در بحث، مغالطه پيش نيايد. بعد از اينكه دو واژه علم و دين را درست تحليل كنيم و معاني‌اش را درست بشناسيم، آنگاه اين سوال مطرح مي‌شود كه اين دو چه ارتباطي با هم دارند؟ اگر واژه‌ تركيبي «علم ديني» را به كار برديم، به چه معنا مي‌تواند باشد؟

بازباران...ادامه مطلب
ما را در سایت بازباران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : باران baran58 بازدید : 187 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1391 ساعت: 22:13

 پیشنهاد «تشکیل ستاد فراقوه ای» و سپردن بخشی از امور کشور به آن در سال پایانی دولت احمدی نژاد، در روزهای اخیر به طور جدی در محافل سیاسی مطرح شده و واکنش های متعددی را به دنبال داشته است. آن طور که رسانه های نزدیک به دولت خبر داده اند و افرادی مانند محسن رضایی هم بر اصل وجود چنین پیشنهادی صحه گذاشته اند ، این طرح توسط برخی وزرای سابق و در قالب نامه ای به رهبر معظم انقلاب پیشنهاد شده و طی آن، با تشریح اوضاع کنونی کشور ، طرح تشکیل ستاد فراقوه ای به میان آمده است. در این شرایط سراغی از دکتر «عماد افروغ» کارشناس و صاحب نظر مسائل سیاسی گرفتیم. وی معتقد است محتوای این پیشنهاد بدعتی نامبارک در عرصه سیاسی کشور است.

پیشنهاد تشکیل کمیته فراقوه ای برای اجرای کلیه امور کشور در سال پیش رو چه جایگاهی در مناسبات امروز کشور دارد؟

در بدو امر ذکر مقدمه ای را لازم می دانم. نفس این کار که تعدادی از افراد با سابقه های اجرایی و غیر اجرایی و کارشناسی، نامه ای بنویسند و تشخیصی بدهند و این نامه را خطاب به مراکز قانونی کشور نگارش کنند، حق و امری طبیعی و قانونی است و نمی شود نفس نامه نگاری و دادن مشورت یا نظر کارشناسی را زیر سئوال برد.نکته دیگر اینکه بر اساس شناخت اجمالی که از مضمون این نامه دارم، حتی در زمینه و ضرورت چنین نامه نگاری هایی قطع نظر از محتوای پیشنهادی- تردیدی وجود ندارد. گروهی از افراد با سابقه اجرایی، حسب ضرورت، مطالبی را مکتوب و به مقامات عالی نظام ارسال کرده اند. این نکته هم پذیرفتنی است.

اما در مورد پیشنهاد خاص مطرح شده، بنده احساس می کنم که قدری باید تأمل کرد. این نامه نهادی را پیشنهاد می کند که علاوه بر بار مالی، خارج از محدوده تعریف شده قانون اساسی است. موضوع تعمق بیشتری را می طلبد. وقتی چنین پیشنهادی مطرح می شود، غیر مستقیم این نکته را به ذهن متبادر می کند که قانون اساسی ما فاقد اهرم‌های لازم در چنین مواردی است. ضمن اینکه به هر ترتیب ما معتقدیم کار همواره باید در حد امکان از روال قانونی خارج نشود.

اما روال قانونی کجاست؟ آیا عمل به وظایف در این محدوده درست صورت می گیرد؟

تفکیک قوا در کشور، وظایف اجرایی، قانونگذاری و قضایی را معلوم کرده است. این وظیفه قوه مقننه است که نظارت لازم را داشته باشد تا قوه مجریه در چارچوب وظایف و اختیارات خودش عمل کند و اگر کوتاهی در قوه مجریه وجود دارد، باید با اهرم های نظارتی مانع هرگونه شانه خالی کردن دولت از حوزه وظایف و اختیاراتش شود. در قانون اساسی ما مشکلی وجود ندارد. اگر قوه مقننه وظیفه خودش را چنانکه باید، انجام نمی دهد، بحث دیگری است. باید هشدار را به قوه مقننه داد که دولت را منضبط کند تا حسب وظایفش عمل کند. اما همانطور که بارها مطرح شده که قوه مجریه نباید در وظایف قوه مقننه دخالت کند، این دغدغه را هم داشته ایم که قوای دیگر هم نباید در کار قوه مجریه دخالت کنند.

یعنی به زعم شما تشکیل ستاد فراقوه ای امری ورای قانونی اساسی است؟

اینجا بحث از اجرای قانون است. پیشنهاد یک نهاد جدید، بر هم زننده قاعده بازی ما یعنی قانون اساسی است؛ قاعده ای که در شرایط حساس امتحان خودش را خوب پس داده است. گاهی شما تشکیل یک شورای مشورتی را مطرح می کنید که ایرادی بر آن مترتب نیست. اما گاهی شما یک شورای اجرایی را مد نظر قرار می دهید. این خارج از محدوده تبیین شده قانونی است. البته وقتی از دولت ها صحبت می کنیم، آنچنان هم دنبال وجه مطلوبش نیستیم. کمترین کارکرد دولت، ایجاد نظم و امنیت مورد نیاز است. ما اگرچه دوست داریم دولت‌مان تحقق بخش اهداف و وظایف حداکثری و قانونی خود ، یعنی عدالت و آزادی و اخلاق و معنویت و اهداف متعالی باشد. اما وقتی دولت ضعف دارد نباید خط بطلانی بر کل موضوع کشید. دولت ها، حداقل تحقق بخش نظم و امنیت هستند.

پس خلأهای عملکردی دولت در این میان چه می شود؟

صحبت اینجاست که پیشنهادی داده نشود که بدعت ناموجهی تلقی شود و اقتدار ضابطه مند قوه مجریه را زیر سئوال ببرد و اگر در این میان ضعف هایی دیده می شود، که ضعف های بی شماری هم وجود دارد، این وظیفه نهادهای مذکور در قانون اساسی است که آن را مورد بازخواست قرار دهند و بالاتر از همه مقام معظم رهبری هستند که در صورت صلاحدید وارد عمل می شوند.

برخی محافل خبری حکم کودتا به عمل نگارندگان این نامه داده اند. این حکم را چگونه ارزیابی می کنید؟

این که گفته می شود این نامه حکایت از یک کودتا علیه دولت دارد، شکننده بودن نظام و دولت را تداعی می کند و بسیار غلط است. اگر نگارش یک نامه کودتا تفسیر شود، آنگاه باید به دنبال نامی جدید برای کودتای واقعی باشیم. به هر حال از حیث قانونی این پیشنهاد ماهیت مقبولی ندارد و برهم زننده اصل تفکیک قوای قانون اساسی است. هر چند سران قوا هم هر ازچند گاهی گردهم می آیند، اما تشکیل ستادی برای در اختیار گرفتن کار اجرایی کشور، محمل قانونی ندارد و می تواند بدعت ناموجهی تلقی شود.

آیا ماهیت طرح چنین ستادی می تواند به تضعیف دولت منجر شود؟

به هر حال، باید مراقب بود، صحبت از اقتدار ضابطه مند است. دولت اگر در طول عمر 7 ساله اش دچار رویه بی قانونی شده و از وظایف قانونی عدول کرده و در اجرا ضعف هایی از خود نشان داده، وظیفه مجلس است که با اهرم های موجود، سئوال و استیضاح را در دستور قرار دهد. ما نباید بیش از حد مسئولیت هایی را متوجه رهبری کنیم. روال معمول مقام معظم رهبری این است که قوای سه گانه حسب روند معمول، کارها را پیش ببرند. وقتی ما با یک مشکل روبرو می شویم چرا باید پای رهبری را پیش بکشیم؟ وظایف و اختیارات و تکالیف ما چه می شود؟ چرا باید از رهبری خرج کنیم؟ اگر این نامه نگاری ها بخواهد سلب وظیفه از قوای شناخته شده کند و مسئولیتی را بر دوش رهبر انقلاب بیندازد، بنده احساس می کنم در آن صوابی نیست.

این پیشنهاد در شرایطی مطرح شده که احمدی نژاد گروه ها و حلقه های موازی قدرتی تشکیل داده که به واسطه آن کمتر در موضوعات مهم کشور ورود پیدا می کند. به نظر شما انگیزه طرح چنین پیشنهادی، عملکرد فعلی وی نیست؟

مضمون نامه قطع نظر از پیشنهاد نهایی، بدون شک حکایت از یکسری ضعف ها و ضرورت ها می کند. اما گذشته ها گذشته، ما همواره نقدهایی بر دولت فعلی داشته ایم و داریم. اما نباید در پیشنهادها وضع به گونه ای پیش رود که رهبری در مسائل مستقیماً وارد شوند. مجلس باید اقدام کند. ما باید قوه مقننه ای داشته باشیم که تکلیف قضایا را معلوم کند. وقتی می گوییم مجلس باید در رأس باشد، باید به لوازم آن هم پایبند باشیم و اجازه بدهیم کارش را انجام دهد و اگر در این امر کم کاری می کند، یقه نهاد قانونگذاری را بگیریم. این مسئله مهمی است که ببینیم مجلس چه ضعفی دارد. ضعف هایی که به لابی های آن مربوط می شود، ضعف هایی که به دخالت قوه مجریه در مجلس مربوط می شود، ضعف هایی که به رودربایستی ها و تعارف ها مربوط می شود، این ها را باید حل و فصل کرد.

بازباران...
ما را در سایت بازباران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : باران baran58 بازدید : 184 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1391 ساعت: 22:06

حسن رحیم‌پور اَزغَدی، 30 مرداد 91
تاریخ انتشار : دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۵۶
متن پیش رو، ویراسته‌ی گفتاری است از استاد حسن رحیم‌پور (اَزغَدی) که اردیبهشت‌ماه ‌۹۰ در هیئت تخصصی «مفهوم‌شناسی و مبانی نظری تروریسم» همایش بین‌المللی «ائتلاف جهانی علیه تروریسم برای صلح عادلانه» ارائه شد.  
 
۱. امروز، بیش از هر وقت دیگر، به تعریفی دقیق از "تروریسم" نیازمندیم؛ چون درست در لحظه‌ای که ما و شما درباره تروریسم گفت‌وگو می‌کنیم، هزاران هزار جوان مسلمان در زندان‌هایی که مستقیم یا با واسطه، متعلق به ارتش‌های اشغال‌گر آمریکا، ناتو و "صهیونیسم" است، با برچسب "تروریسم"، شکنجه می‌شوند و زنان و مردان جوان مسلمان، به دست رژیم‌های دیکتاتور، سکولار و دست‌نشانده از مراکش تا اردن، بحرین، یمن و سایر حکومت‌های دست‌نشانده، به ‌نام "تروریست" و به جرم مبارزه با استبداد و امپریالیسم، شکنجه می‌شوند. هم‌چنین گروه‌هایی که ارتش‌های اشغال‌گر غربی در عراق، افغانستان، پاکستان، لبنان، سوریه و... سازماندهی کرده‌اند، هم‌زمان مشغول ترور مردم بی‌گناه در کوچه و خیابان هستند و این ترورها را به ‌نام "اسلام" می‌نویسند. 

مدتی پیش، وقتی رسانه‌های غربی به ‌طور ناگهانی اعلام کردند اسامه ‌بن‌لادن را در پاکستان کشتند، به پروژه‌ای فکر کردم که غرب از سپتامبر ۲۰۰۱ آغاز کرد و در ظرف یک‌ دهه تا امروز، میلیون‌ها انسان را به خاک و خون کشید. در دهه‌ی گذشته، شاهد سناریویی تروریستی و وحشیانه علیه اسلام و مسلمین بودیم. ترور "اسلام" و ارعاب "مسلمین"، هدف پروژه ۱۱ سپتامبر تا امروز بوده است. 

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، خطر ریزش و فروپاشی رژیم‌های دیکتاتور، سکولار و دست‌نشانده‌ی غرب در جهان اسلام، از شمال آفریقا تا خلیج فارس و از شرق آسیا تا آسیای میانه به ‌وجود آمد و احتمال برافروختن انقلاب‌های اسلامی زنجیره‌ای پدیدار شد؛ انقلاب‌هایی به ‌نام خدا، نه با رویکرد سوسیالیستی، نه لیبرالیستی و نه ارتجاع مذهبی. وقتی خطر این انقلاب‌ها جدی شد، پس از فروپاشی کمونیسم، "اسلام" را به ‌مثابه راه رهایی ملّت‌ها، رقیب و آلترناتیو اصلی غرب شناختند؛ پس باید آن ‌را هم سرکوب و هم بدنام می‌کردند. 

دو ساختمان در نیویورک به ‌طرز مشکوکی منفجر می‌شود. هیچ دادگاهی تشکیل نشده و هیچ سندی ارائه نمی‌دهند. هم‌چنین تا امروز، به هیچ کمیته‌ی حقیقت‌یاب مستقل و بی‌طرفی، اجازه تحقیق درباره‌ی این مسئله را نمی‌دهند. ناگهان اعلام می‌کنند عامل این انفجارها، شخصی مسلمان بوده که در افغانستان مخفی شده است. 
گروهی که غرب و متحدان عرب آن، علیه ارتش شوروی در افغانستان سازماندهی و تجهیز کرده و تا چندی پیش "مسلمانانی خوب" بودند، ناگهان به "مسلمانان بد"، تبدیل می‌شوند و نماینده‌ی اصلی اسلام در سراسر جهان اعلام و معرفی می‌شوند!! آنان را نماینده و سخن‌گوی اصلی اسلام در جهان تعریف کردند و هرگز معلوم نشد که انفجارهای نیویورک چگونه انجام شد و بن‌لادن، چه وقت و چگونه کشته شد! و آیا کشته شد یا مرد و یا هیچ کدام؟ به ‌تازگی یا چند سال پیش؟ ابتدا و انتهای پروژه‌ی ۱۱ سپتامبر، کاملاً مشکوک و مبهم است. نه ابتدا و نه انتهای آن، هرگز شفاف نشده و نخواهد شد. صورت‌ مسئله در رسانه‌های غرب و در سطح جهان، تغییر یافت؛ در ‌ازای دو ساختمان، دو کشور اسلامی را بمباران و اشغال کردند، میلیون‌ها مسلمان را آواره کردند و صدها هزار نفر را کشتند. هم‌چنین ده‌ها هزار زن و مرد مسلمان را زندانی و شکنجه کرده و به آنان تجاوز کردند. غارت منابع ملی و ساختن پایگاه‌های دائمی نظامی را در کشورهای اسلامی، تشدید کردند، بمباران‌های رسمی مردم در مرزهای افغانستان و پاکستان و عراق، همه روزه شد. انفجارهای تروریستی را علیه مردم بی‌گناه در کوچه و خیابان برای سال‌ها و سال‌ها آغاز کردند. کل صورت مسئله را به مسئله‌ی یک گروه و یک شخص تبدیل کرده و فریب رسانه‌ای بزرگ آغاز شد تا آدمیان نپرسند چه اتفاقاتی در کشورهای اسلامی می‌افتد؟ 

به اسلام، اهانت می‌کنند، قرآن می‌سوزانند، از پیامبر اسلام (ص) کاریکاتور می‌کشند و همه به ‌نام آزادی بیان!! صورت می‌گیرد. ده‌ها هزار مسلمان، شکنجه و تیرباران می‌شوند، حجاب زنان مسلمان اروپایی را ممنوع اعلام می‌کنند. تا ده سال بعد، نه بن‌لادن در افغانستان پیدا می‌شود و نه پس از ده سال، طالبان و القاعده، ضعیف می‌شوند، اما اشغال‌گران هر روز و هم‌چنان آدم می‌کشند. 

ناگهان اعلام می‌کنند به ‌روشی تروریستی، توانستیم بن‌لادن را در پاکستان بکشیم و سر تروریسم را زدیم؛ ولی باید به اطلاع مسلمانان برسانیم که بدنه قوی‌تر شده و سرهای دیگری نیز دارد! بنابراین قتل، غارت، اشغال و شکنجه هم‌چنان ادامه خواهد یافت. 
شکنجه‌گر یا پلیس بد می‌گوید: «همه‌ی مسلمانان تروریست‌اند»؛ اما پلیس خوب می‌گوید: «نه، همه‌ی مسلمانان تروریست نیستند؛ ولی همه‌ی تروریست‌ها مسلمان‌اند. پس بین مسلمان‌ها نیز آدم‌های خوب پیدا می‌شود».  سپس معیاری برای آزمودن و تشخیص مسلمان خوب از مسلمان بد اعلام می‌کنند: ما کشورهای‌شان را اشغال کرده، به ‌ناموس‌شان تجاوز می‌کنیم و منابع ملی آنان را به غارت می‌بریم. اگر تسلیم شدند، استثنائاً "مسلمان خوب" هستند؛ و اگر نه طبق قاعده، "تروریست" هستند.
رژیم‌های دیکتاتور و سکولار وابسته به غرب در مصر، تونس، بحرین، یمن، اردن، مراکش و بعضی دیگر از کشورها در آسیای میانه و خاورمیانه و شمال آفریقا، مشغول شکنجه‌ی مردم و جوانان مسلمان هستند؛ اما هم‌چنان اسلام، "تروریسم" است. 
مسلمانان را از شمال آفریقا تا شرق آسیا، از آسیای میانه تا بالکان، بکشید و شکنجه و غارت‌ کنید و در همان حال، آنان را "تروریست" بنامید تا نه ‌تنها تسلیم شوند، بلکه شرمنده نیز باشند و فکر "مقاومت" را به ‌سر راه ندهند، حتی "حکم جهاد" را از قاموس خود، حذف کنند؛ جهادی که برای مهار خشونت، استبداد و امپریالیسم آمده است، باید فلج شود و جهاد قلابی برای مسلمان‌کشی باید احیاء گردد!! 
"بنیادگرایی" و "تروریسم" را برای شرمنده‌سازی حریفان سیاسی در سراسر جهان، به برچسب سیاسی تبدیل می‌کنند، نوعی پیش‌داوری ایدئولوژیک و تبلیغاتی برای نشنیدن استدلال و سخنان مسلمانانی که بیش از یک قرن است تحت اشغال، استعمار و استبداد‌های وابسته به غرب می‌باشند. 
از ۱۱ سپتامبر تا ترور بن‌لادن، پروژه‌ای را آغاز کردند که به ‌نام آن، میلیون‌ها مسلمان، تا کنون به اشکال گوناگون ترور شده‌اند. 
اگر همین امروز، از "تروریسم"، تعریفی دقیق، کالبدشناسانه و مینیاتوری ارائه نکنیم، دستمان از جنبه "سیاسی"، باز است؛ اما از نظر "حقوقی"، بسته خواهد بود. اگر تروریسم را زیر میکروسکوپ بگذاریم، رسانه‌های غرب، همواره تروریسم را به ‌گونه‌ای معنا می‌کنند که طرف مخالف‌ آنان، در هر حال، "تروریست" از آب درآید. هدف‌ آنان ارعاب مخالفان، سرکوب مقاومت‌ها و منفعل‌سازی و شرمنده‌کردن ملت‌هایی است که تحت اشغال قرار دارند؛ هر کس "مقاومت" کند، "تروریست" است. 
این شیوه‌ای تروریستی در تعریف "تروریسم" است. تروریسم را چگونه تعریف کنیم که نتوانند آن‌ را از نظر حقوقی، تفسیر به رأی کنند و بتوان آن را در هر دادگاه بی‌طرف، ردیابی، افشاگری و مجازات کرد. امروز، کدام دادگاه بی‌طرف در روابط بین‌الملل وجود دارد؟ دادگاه لاهه؟! این دادگاه فقط برای حاکمان یا دیکتاتورهایی طراحی شده که تاریخ ‌مصرف‌شان برای غرب گذشته است و یا در ‌برابر ارباب سابق، سرکشی کنند و در غیر این صورت، برای تهدیدهای جدید و مخالفان غرب به‌ کار می‌رود. دادگاه لاهه، هنگامی "دادگاه" می‌شود که جورج ‌بوش، تونی ‌بلر و سران صهیونیسم را به اتهام جنایات جنگی و به ‌دلیل قتل ‌عام میلیون‌ها مسلمان در افغانستان، عراق، فلسطین و لبنان به محاکمه بکشاند.
اگر تروریسم را "ارعاب و کشتار افراد بی‌گناه به روش ناجوان‌مردانه" بدانیم، تعریف ما شامل دو قید خواهد بود، خواهش می‌کنم به این دو قید، توجه کنید: "ارعاب و کشتار افراد بی‌گناه" به روش "ناجوانمردانه".
قید اول این است که قربانیان آن با هیچ توجیه قانونی، مستحق مرگ یا وحشت نبودند و قید دوم آن که روش ارعاب و کشتار، "ناجوانمردانه" بوده است. اگر تروریسم، این است، هر مسلمانی می‌داند که این عناوین در شریعت اسلام، همواره جزء محرمات بوده است. قتل نفس و ارعاب مردم و روش غیراخلاقی در مبارزه، سه حرام شرعی و خط قرمز در سنت اسلامی و قرآنی و در مکتب اهل‌بیت پیامبر(ص) است.
۲. روابط کنونی حاکم بر جهان در عرصه‌ی بین‌الملل، "تروریست‌پرور" است. تروریسم دولتی، شیوه اشغال‌گران است و بدین وسیله فرهنگ "ترور" را جهانی کرده‌اند. "تروریسم دولتی"، منشأ "تروریسم ضد دولتی" می‌شود. تروریسم امپریالیستی اشغال‌گرانه آمریکا، ناتو و اسرائیل در جهان، بسترسازی برای "تروریسم بین‌الملل" بوده است. قوانین بین‌الملل و قطع‌نامه‌ها و ترکیب شورای امنیت را یک‌ طرفه، ناقص و غیرمنصفانه بسته‌اند و به همین شیوه نیز اجرا می‌کنند. توزیع قدرت در نهادهای بین‌المللی، ناعادلانه، جانب‌دارانه و تروریست‌پرور است. 
وقتی توزیع قدرت، غیرمنصفانه باشد، روش‌های مقاومت علیه "قدرت" به ‌سوی خشونت، تمایل پیدا می‌کند و قدرت، "ضد قدرت" را می‌پروراند. 
تا وقتی آمریکا و ناتو هر زمانی و به هر سرزمینی که بخواهند هجوم می‌آورند، تا وقتی مسلمانان از چچن و کشمیر تا بالکان و بوسنی تحت ستم و تحقیراند، تا وقتی رژیم‌های وابسته به غرب، مشغول دیکتاتوری و شکنجه جوانان مسلمان هستند، نبرد و مبارزه، ادامه خواهد یافت؛ هر چند نامش را "تروریسم" بگذارید. هیچ ‌کس به ‌سبب یک نام، از حق خود دست نمی‌کشد. در ‌این میان، تنها تروریست‌های واقعی‌ هستند که سوء‌استفاده می‌کنند و سوار بر موج خون و خشونت به پیش می‌روند؛ بمباران دائم مردم پاکستان و افغانستان، شکنجه‌ نهادینه‌شده صهیونیست‌ها علیه فلسطینی‌ها، جنگ‌های تجاوزگرانه‌ی شش دهه‌ی گذشته علیه لبنان و مصر و سوریه و اردن توسط صهیونیست‌ها و ارتش‌های غربی، اشغال و کشتار و غارت و شکنجه در عراق و افغانستان و آن چه ارتش‌های غربی در لیبی و سپس سوریه انجام می‌دهند و هم‌چنین بمب‌گذاری‌های خیابانی در عراق و پاکستان علیه مردم بی‌گناه که تا قبل از این هرگز سابقه نداشته است.
مردم شیعه و سنی در عراق و افغانستان، بیش از هزار سال است که در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند؛ ولی تنها ده سال است که در مساجد و حسینیه‌ها بمب منفجر می‌شود؛ دقیقاً از تاریخی که ارتش‌های غربی وارد عراق و افغانستان شده‌اند. در هزار و اندی سال گذشته، مگر ما شیعه و سنی نداشتیم؟ مردم مسلمان هزار سال است که در کنار یکدیگر زیسته‌اند؛ ولی ناگهان بمب‌گذاری‌های تروریستی در کوچه و خیابان و بازار آغاز شد. 
نظام بین‌الملل و بافت شورای امنیت نیز بر بنیان ارعاب و تروریسم بنا شده است. وقتی "حقّ وتو" را به دارندگان سلاح کشتار جمعی و بمب اتم می‌دهند، همه باید بفهمیم که "فرهنگ ترور" بر جهان، حاکم است؛ یعنی هر کشوری که قدرت کشتار بیش‌تر دارد، در یک طرف و بقیه، همه‌ی ملّت‌ها و دولت‌های جهان در طرف دیگر ترازو قرار می‌گیرند. 
مگر "فرهنگ ترور" چیست؟ توزیع قدرت جهانی، نه براساس دموکراسی جهانی، بلکه بر اساس مالکیت بمب اتم؛ این همان فرهنگ ترور است. 
۳. فرهنگ سیاسی مدرن غرب، نوعی "بنیادگرایی ماتریالیستی تروریست‌پرور" است. فرهنگ سیاسی مدرن غرب، ارزش‌های سکولار، از اساس، خشونت‌ساز است؛ و روش‌های غیراخلاقی را در سیاست، موجّه کرده است. به نقطه‌ی آغاز سیاست مدرن در غرب باز گردیم، به لحظه‌ای که سیاست و قدرت، "سکولاریزه" و دنیوی شد. به کلمات امثال «ماکیاولی» و «هابز»، پدران فلسفه‌ی سیاسی سکولار و مدرن، توجه کنید که چه طنین وحشیانه و خشنی دارد. یکی، از مناسبات سیاسی و انسان، "قداست‌زدایی" کرد و دیگری، انسان را ذاتاً گرگ انسان نامید. این، آغاز فرهنگ ترور در عصر مدرن و آغاز تئوریزه‌ شدن "خشونت در سیاست" است. شعارهایی از این قبیل که "سیاست بین‌الملل، علم است و از اخلاق، جداست یا سیاست از شریعت الاهی جداست"، نطفه‌ی تروریسم را بست.
"تروریسم مدرن"، روزی متولد شد که ماکیاولی در کتاب شهریار نوشت: «طریق عمل سیاسی بیش از دو راه ندارد: یکی، رفتار منطبق با قوانین و اخلاق که ویژه‌ی انسان است؛ ولی موفق و کارآمد نیست و شهریاران جهان را به هدف نمی‌رساند و دیگری، از راه اعمال زور و ترس که طریق حیوانی است؛ ولی چون شهریاران را به هدف می‌رساند، باید آن‌ را برگزید». 
ماکیاولی می‌گوید: «همه می‌دانند که چه نیکوست صاحبان قدرت در جهان، صادق در گفتار و درست‌کردار در رفتار و وفادار به پیمان‌ها باشند، ولی با این شیوه‌ها نمی‌توان به قدرت رسید و در قدرت ماند. قدرت‌های اصلی در اختیار کسانی می‌ماند که با نیرنگ و دروغ پیروز شوند. به‌ خصوص، در تغییر‌دادن حالت و قیافه برای ریاکاری و سخن‌گفتن در مذمّت کاری که می‌کنند، باید مهارت کافی داشته باشند.» 
هم‌چنین او به صاحبان قدرت و رسانه در غرب آموخت که علیه تروریسم و به نفع صلح و به نفع دموکراسی و آزادی شعار دهند و در همان حال، "تروریسم" را در دنیا رایج و نیز دموکراسی‌های مردمی را سرکوب کنند.
ماکیاولی می‌گوید: «پادشاه مآل‌اندیش می‌داند که هیچ پادشاهی برای بدقولی خود ضرر نکرده است. شهریاران جهان نباید بر سر قول و عهدها بمانند، بلکه باید ترس را چنان عاقلانه مستقر کرده که بتوانند ملّت‌ها را کنترل کنند. با ترس می‌توان بر بشریت حکومت کرد، نه با محبّت».
فرهنگ "سیاست مدرن" در غرب، فرهنگ "تروریست‌پرور" است، این فرهنگ بود که بمب هسته‌ای و شیمیایی و میکروبی منفجر ‌کرد. در جهان به ‌اصطلاح مدرن، التهاب و بی‌ثباتی و ناامنی به‌طرز بی‌سابقه‌ای در تاریخ بشر، نهادینه شده است. هر لحظه امکان دارد بمبی در گوشه‌ای از دنیا منفجر شود یا هر شبی ممکن است هواپیماها و تانک‌های اشغال‌گران وارد خانه‌ی شما شوند. 
هم "قتل و ارعاب بی‌گناهان" و هم "روش‌های ناجوان‌مردانه" که دو قید "تروریسم" بوده، تحقق یافته است. به ‌جای آن که به دنبال جوجه‌تروریست‌ها بگردید، در پی "پدران تروریسم" باشید. 
تبعیض در مواجهه با جنبش‌های کنونی مردم مسلمان در شمال آفریقا و خاورمیانه را بنگرید. در سوریه، ناگهان غرب، طرف‌دار حقوق مردم می‌شود. در مصر، تونس، اردن، بحرین، یمن، مراکش و الجزایر، غرب در کنار حکومت‌ها و علیه مردم است، اما در لیبی، وارد عملیات نظامی می‌شود. این در حالی است ‌که حکومت لیبی سال‌هاست که دیگر انقلابی نیست و مواضع ضد ‌غربی ندارد. تسلیم شده و حتی حاضر شده بود که اسرائیل را به رسمیت بشناسد، ولی در بحرین و یمن، غرب به نفع حکومت و علیه مردم، به دست‌نشانده‌ی خود در رژیم آل‌سعود و رژیم بحرین، دستور جنگ و حتی اشغال نظامی می‌دهد. این تجسم ماکیاولیسم و دامن ‌زدن به خشونت در غرب آسیای اسلامی (خاورمیانه) است. 
در فلسفه‌ی سیاسی دنیامحور و غیر‌اخلاقی "مدرن"، اصالت با جنگ است؛ زیرا جنگ آنان را به قدرت و ثروت می‌رساند. "صلح" صرفاً، فاصله‌ی بین دو جنگ است و در اساس، چیزی بیش از آتش‌بسی موقت برای تجدید قوا و سپس جنگ و اشغالی دیگر نیست. اگر یک گام به عقب باز گردیم، به بنیاد هستی‌شناختی و فلسفی ترور می‌رسیم.
۴. "انسان‌شناسی مادی" و "هستی‌شناسی سکولار"، خشونت‌پرور و ذاتاً تروریستی است. وقتی جهان هستی، فاقد مبدأ و معاد الاهی و بی‌ سر و ته دانسته شود، انسان، "بلاتکلیف" شده و زندگی او بی‌معنا و عبث خواهد بود. وقتی زندگی فاقد "معنویت" شود، اخلاق، عدالت و حقوق بشر صرفاً الفاظی تبلیغاتی می‌شوند؛ برخورد ابزاری با کلمات.
در "انسان‌شناسی سکولار"، مسئولیت الاهی و روح الاهی انسان بی‌معنا می‌شود. "اخلاق"، نسبی، شخصی و قراردادی شده و "خودمحوری"، نظریه‌پردازی و توجیه و بلکه تقدیس می‌شود. "قدرت، ثروت و لذّت"، اصالت یافته و "خدا، آخرت و عدالت" به حاشیه می‌رود. "کرامت انسان"، بازی‌چه شده و جان انسان، ارزان می‌شود. نفرت، جنگ و رقابت غیراخلاقی در شخصیت انسان‌ها و در روابط بین‌الملل، اصالت می‌یابد. خدمت به انسان‌ها، احمقانه یا ریاکارانه دانسته می‌شود. "برابری و برادری" رویا گشته و جهان، زشت و بی‌معنا می‌شود، پس چرا انسان، زیبا باشد؟
وقتی "اصالت لذّت و منفعت"، مبنای "علوم ‌انسانی" شده و فلسفه‌ی معطوف به قدرت و ثروت، بنیاد "علوم ‌اجتماعی" و "ایدئولوژی‌های مادی مدرن" شود، "تروریسم"، دقیقا در آن لحظه، متولد شده است. 
اما در انسان‌شناسی قرآن و اسلام چه می‌بینید؟ روح انسان، نفخه‌ی رحمانی و موجودی الاهی است؛ گران‌ترین و مقدس‌ترین پدیده بر روی زمین. 
قرآن می‌فرماید: قتل یک انسان بی‌گناه، برابر با قتل هفت میلیارد انسان است. زندگی، امانت خداست و حفظ و دفاع از زندگی، "تکلیف شرعی" است. خدمت به انسان‌ها، راه نزدیکی به خداوند است. اهانت به انسان‌ها و خشونت علیه آنان، گناه کبیره و نابخشودنی است. "جهاد" در این فرهنگ، برای مهار خشونت، حذف اشغال‌گری، دفاع از حقوق مادی و معنوی انسان‌های بی‌گناه و ملّت‌های تحت ستم و اشغال است. 
اسلام از آن جا که ضد خشونت و مدافع زندگی و کرامت انسان است، جهاد و قصاص را واجب کرده زیرا "قصاص" برای دفاع از "زندگی" است. در "جهاد" نیز اخلاق جنگی و حقوق اسیران و شکست‌خوردگان را واجب و شکنجه و هتک‌ حرمت و قتل اسیران را حرام کرد. 
خداوند برای مهار اشغال‌گری و تروریسم، "جهاد" و "قصاص" را واجب کرد. جنبش‌های پارتیزانی ضد اشغال‌گر، گروه‌های آزادی‌بخش و مبارزان علیه استعمار و استبداد، علیه ستم و تحقیر انسان، علیه پدران خشونت و در خدمت بشریت، عمل می‌کنند و مبارزه‌ی آنان مقدس است زیرا آدم‌کشان و متجاوزان را مهار می‌کنند. 
"اسلام‌شناسی غربی"، اسلام‌شناسی دروغین است. اسلام را باید از متن اسلام شناخت. اسلام، هر نوع تهدید علیه جان بی‌گناهان و امنیت عمومی را مصداق "محاربه" دانسته و مستحق مجازات شدید می‌داند. اسلام، جهاد علیه اشغال‌گران را واجب و مایه‌ی عزت خواند؛ ولی "جهاد" روش دارد.
جهاد قرآنی، کشتار بی‌گناهان نیست. اسلام به ‌دنبال پیروزی غیراخلاقی حتی بر دشمن بی‌اخلاق نیست. مبنا و هدف سیاست اسلامی، اخلاق و اخلاقی است. قرآن کریم می‌فرماید: «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى». حتی در‌ برابر دشمن بی‌اخلاق، شما بی‌اخلاق نباشید. دشمنان شما، معلم شما نیستند. آنان بی‌گناهان را می‌کشند ولی شما نکشید. مبادا دشمنی با آن کسان، شما را برانگیزاند تا از مرزهای عدالت، عبور کنید و حقوق دشمن و اخلاق را زیر پا بگذارید. در همه‌ی لحظات شکست یا پیروزی، حقوق، اخلاق و عدالت را پاس دارید و حرمت نهید؛ این است فرمان اسلام. والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته.
بازباران...
ما را در سایت بازباران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : باران baran58 بازدید : 200 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1391 ساعت: 0:00